ای بغض سرسپرده که تحقیر میشوی کی از کدام چشمه سرازیر میشوی
کی در کدام ساعت از این عمر بیوفا با های و هوی دشمن تزویر میشوی
یا در کدام لحظه از این لحظه های شرم از خود گذشته به عالم شهیر میشوی
من مانده ام که تو فریاد سر دهی فارغ زخود شدیَ و فراگیر میشوی
از دل برون بیا و هر چه شنیدی زدل بگو یا هرچه دیده ای که تو تبخیر میشوی
اینک مجال شنیدن ز بغض ماست تا لحظه ای دگر تو زمینگیر میشوی
از پا مشو زخدا داد من ستان چون بگذری و بگذرد تو چو من پیر میشوی